علی جنتی؛ عضو ارشد حزب اعتدال و توسعه و معاون دبیرکل حزب در امور سازمانها و کانونها، در مصاحبه مفصلی با روزنامه اعتماد به بیان دیدگاههای خود درباره مسائل مختلف سیاسی روز جامعه پرداخته است. مشروح این مصاحبه که طی روزهای شنبه؛ نوزدهم و یکشنبه؛ بیستم خردادماه سال 1397، در روزنامه اعتماد منتشر شد، در پی میآید:
قریب به دو سال از پایان حضور شما در دولت حسن روحانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد میگذرد. حالا که مدتی است از دور به دولت روحانی نگاه میکنید در حالی که مدتی عضو دولت بودهاید و با همه اختیارات و محدودیتهای قوه مجریه از نزدیک آشنایی دارید احتمالا نگاه انتقادی واقع بینانه تری داشته باشید. با این شرایط اولین یا مهمترین نقد شما نسبت به دولت دوازدهم چیست؟
نسبت به دولت به معنای قوه مجریه انتقاد خاصی ندارم اما دولت از اجزا و اعضای کابینه تشکیل شده است. اعضای کابینه هم متفاوت هستند. برخی بسیار با انگیزه هستند و کار خود را میدانند، از نیروهای توانمند و همراه دولت استفاده میکنند، در کارشان هم موفق هستند. برخی هم هستند که انگیزه کمتری دارند یا خودشان را در ایفای مسوولیت ناتوان میبینند یا در انتخاب معاونان و مدیرانی که به کار گرفته اند از نیروهای توانمند و با کفایت استفاده نمیکنند یا با برخی از نمایندگان پرتوقع مجلس معامله میکنند و برای اینکه به دور از سوال یا استیضاح بمانند باجهای سنگینی به نمایندگان مجلس میدهند و برخلاف سیاستهای رییس جمهور عمل میکنند. این موضوعات باعث شده که دولت نتواند به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارد، عمل کند و انتظارات رییس جمهور از اعضای کابینه بهطور کامل محقق نشود. ایشان گاهی از برخی اعضای دولت گلایههایی دارد به این دلیل که آنچه ایده آل او ست، تحقق پیدا نمیکند.
همان طور که اشاره کردید رییس جمهوری انتقاد از کابینه را درست بعد از انتخابات آغاز کرد و گفت برخی وزرا برای انتخابات پاشنه گیوهشان را ور نکشیدند. پس از آن هم سربسته و در بسته گفت برخی وزرا با یک پیامک یا دستنوشته برخلاف سیاستهای دولت پیش میروند. اردیبهشت امسال هم که کابینه را به امیدوار و ناامید تقسیم کرد. به نظر شما این همه نارضایتی از کابینهای که شخص رییسجمهوری مسوول چینش آن بوده طبیعی و منطقی است؟ آیا این نارضایتی نباید به تغییراتی منجر شود و صرفا به اعلام نارضایتی از یک تریبون اکتفا نشود؟
انتقاد از وزرا توسط رییس جمهوری قطعا منطقی است. ایشان به عنوان رییس دولت برخی ضعفها و نقایص را میبیند و گاهی فوق تحمل ایشان است لذا به صورت علنی بیان میکند وگرنه بهصورت طبیعی رییس جمهوری نباید این نقایص و ضعفها را به صورت علنی و در سطح عمومی جامعه بیان کند بلکه باید در درون خانواده دولت حل و فصل شود. منتها باید توجه داشت که انتخاب وزرا معمولا دارای فرآیندی سنگین است. قبل از اینکه فهرست پیشنهادی وزرا به مجلس برود باید هماهنگیهایی با مقامات عالی کشور صورت گیرد. هماهنگ شدن با مجلس هم برای گرفتن رای اعتماد وزرا مشکلاتی دارد. گاهی ممکن است به وزیری رای اعتماد داده نشود و رییس جمهوری مجبور باشد همین فرآیند را دوباره طی کند. این نقل و انتقالات از دولت وقت زیادی میگیرد که به مصلحت کشور نیست. به همین دلیل رییس جمهوری تلاش دارد ضعفها را درون دولت ترمیم کند. البته اگر همه چیز در اختیار رییس جمهور بود شاید جور دیگری عمل میکرد.
یعنی عدم ایجاد تغییرات در کابینه صرفا به دلیل فرآیند فرسایشی و زمانبر آن است؟
بله. حتی همین وزرایی هم که این دوره انتخاب شدند همه آنها صددر صد ایده آل رییس جمهور نبودند. نمیتوان گفت که همه وزرای پیشنهادی قویترین و با کفایتترین افراد در حوزه تخصصی خود هستند. در زمان انتخاب اعضای کابینه چون باید هماهنگیهایی با درون و بیرون از مجلس صورت گیرد نهایتا این کابینه شکل گرفت.
پس شما به رییس جمهوری حق میدهید که از پشت تریبون از کابینه انتقاداتی داشته باشد؟
البته انتظار این است که این مشکلات درون دولت حل و فصل شود تا به سطح جامعه کشیده نشود. قاعدتا ایشان در هیات دولت هم تذکر میدهند. زمانی که من عضو دولت بودم شاهد بودم که چندین بار رییس جمهور تاکید کرد اگر ببینم وزیری برخلاف قانون به نمایندهای باج میدهد یا برخلاف سیاستهای دولت عمل میکند، در عزل آن وزیر تردید نمیکنم. رییس جمهوری در جلسات هیئت دولت هم این موارد را بیان کردهاند ولی به هر صورت گلایههایی است که گاه از تریبونهای عمومی مطرح میکنند.
شما از شرایطی می گویید که تغییر در ترکیب کابینه را زمانبر و احتمالا فرسایشی میکند اما در مورد سایر وعدهها
گفتمان اعتدال گفتمانی است که امروز نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از کشور، در کشورهای عربی و اسلامی و حتی در کشورهای اروپایی مطرح است.
هم روحانی همین طور رفتار میکند و مدتی است که روحانی به رییس جمهوری تریبونها تبدیل شده است. یعنی هر از چند گاهی پشت یک تریبونی موارد و گزارههایی را یادآوری می کنند که پیش از انتخابات جزیی از وعدههای او بوده است و در این یک سال یا بهتر بگوییم ٥ سال گذشته شرایط تحقق آن فراهم نشده و در بعضی موارد بدتر هم شده است. به نظر شما این موضوع برای افکار عمومی عجیب و آزاردهنده نیست؟ این بازخوانی وعدهها از سوی کسی که خود مسوولیت محقق کردن وعدهها را برعهده دارد چقدر درست است؟
بسیاری از نخبگان کشور در بخشهای مختلف از محدودیتهایی که رییس جمهوری در جایگاه خود دارد، آگاه هستند. البته توده مردم اطلاع زیادی ندارند که رییس جمهوری چه مشکلاتی دارد: لذا میبینیم که در برخی از شبکههای اجتماعی گاه انتقادات تندی از رییس جمهوری میشود و مردم میپرسند که وعدههایی که داده بودید چه شد؟ اگر روحانی این وعدهها را در تریبونهای عمومی تکرار میکند، بیشتر به این دلیل است که نشان دهد بر اعتقادات و باورهای خود استوار است ولی در عمل نتوانسته است وعدهها را محقق کند. اینکه روحانی در رابطه با آزادی بیان، آزادی تبادل اطلاعات، آزادی شبکههای اجتماعی و... بارها تاکید کرده و میکند به این دلیل است که میخواهد بگوید من از عقیدهام بازنگشتهام منتها در عمل شرایطی خارج از اراده او ایجاد شده است. مثلا شورای عالی فضای مجازی با ترکیب خاصی که دارد یا کمیته تعیین مصادیق مجرمانه رای به فیلترینگ تلگرام میدهد یا دستگاه قضایی دخالت میکند و برخی از شبکههای اجتماعی را فیلتر میکند. این با هیچ منطقی جور در نمیآید که اتوبانی که میلیونها اتومبیل از آن عبور میکند به جای جریمه و برخورد با چند خودروی متخلف یک باره اتوبان را ببندند برای اینکه دیگر تخلفی صورت نگیرد. اگر رییس جمهوری وعدهها را بازخوانی میکند برای این است که به مردم بگوید وعدهها را فقط برای رایگیری از مردم بیان نکردم و هنوز بر این اعتقادات هستم منتها برخی شرایط خارج از اراده من است.
به نظر شما اینکه مردم بدانند رییس جمهورشان به چه چیزی اعتقاد دارد یا ندارد کفایت میکند؟ به هر حال بدنه حامی روحانی به او رای داده است و الان از رییس جمهوری توقع اجرای وعدهها را دارد. فکر نمیکنید مردم نمیتوانند به این دل خوش کنند که ما رییس جمهوری انتخاب کردهایم که برای مثال به فضای آزاد رسانهای معتقد است؟
البته صرف ابراز عقیده کافی نیست اما راهی هم جز این نیست. گاهی اهداف کوچکتری را باید فدای اهداف و منافع بزرگتری کنیم. ما اکنون در شرایط ویژهای هستیم که تهدیدهای خارجی در طول ٤٠ سال گذشته به بیشترین حد ممکن رسیده است. حتی در دوران جنگ تحمیلی و حمله عراق ما اینقدر با تهدید مواجه نبودیم گرچه بخشی از کشور اشغال شده بود و با فداکاریهای رزمندگان دشمن را از سرزمینمان بیرون کردیم اما امروز در شرایطی هستیم که در ایالات متحده امریکا فردی چون ترامپ روی کار آمده است که صریحا اعلام میکند به دنبال براندازی نظام است. ائتلافی در منطقه بین عربستان، اسراییل و امارات متحده عربی با امریکا شکل گرفته است و همه آنها به دنبال ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی هستند. در طول ٤ دهه گذشته به جز در دوران جنگ تحمیلی هیچگاه چنین وضعیتی نبود. یک زمانی ملک عبدالله به امریکاییها گفته بود شما باید سر این مار را بزنید چون خودشان که عرضه این کار را نداشتند متکی به حمایت امریکا بودند تا به اصطلاح از شر ایران خلاص شوند. الان امریکا با اسراییل، عربستان و امارات متحده عربی دست به دست هم داده اند نه برای یک حمله نظامی که هیچگاه ما شاهد حمله نظامی از سوی این کشورها نخواهیم بود چرا که یک بارهمه آنها پشت سر صدام ایستادند، همه امکانات تسلیحاتی و اطلاعاتی را در اختیارش گذاشتند ولی موفق نشدند. آنها به دنبال جنگ روانی و استفاده از جنگ نرم هستند و تلاش میکنند با استفاده از ضعفهای درونی کشور جامعه را دچار فروپاشی کنند. آنچه میتواند ما را دربرابر این تهدیدها مصون نگه دارد حفظ انسجام درونی، هماهنگی بین دولت و مردم، هماهنگی قوای سه گانه کشور و همراهی دولت با رهبری است. تا زمانی که این انسجام وجود داشته باشد هیچ یک از این تهدیدها کارساز نخواهد بود ولی اگر ما از نظر انسجام داخلی دچار مشکل شویم آن زمان است که توطئهها کارساز می شود. حالا شما خودتان بگویید روحانی به عنوان رییس دولت میتواند یک روز با دستگاه قضایی در بیفتد و یک روز با مجلس مقابله کند و هر روز تشنجی در سطح جامعه پدید بیاید. آیا به نفع کشور است؟ به ویژه با توجه به گروه بندیهای سیاسی و جناحی که در داخل کشور داریم و متاسفانه بسیاری به منافع ملی فکر نمیکنند و تنها به منافع جناحی و گروهی خود میاندیشند و تلاش میکنند که به هر قیمتی دولت را زمین بزنند و خودشان به قدرت برسند ولو با هزینه زیر پا گذاشتن منافع ملی. آیا صحیح است که دولت برای پیشبرد دیدگاهها و نظراتی که دارد جامعه را دچار تشنج کند؟
با شما در مورد انسجام و ارجحیت دادن به منافع ملی موافق هستم اما اتفاقی که رخ داده این است که رییس جمهوری تنها به بیان تریبونی اکتفا میکند و در اجرا تقریبا
من دو دوره در کشورهای عربی خدمت کردهام، یک دهه قبل در کویت شاهد اجلاسی بودم که از بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله ایران دعوت شده بود. عنوان این اجلاس «الوسطیه » بود: یعنی اعتدالگرایی.
انفعالی عمل میکند. شرایط بین المللی و منطقهای قابل درک است اما دست بسته بودن رییس جمهوری قابل درک نیست. زمانی گفتند رییس جمهوری تدارکاتچی است. فکر نمیکنید اگر روحانی هم به تدارکاتچی بودن معروف شود این موضوع کلیت نظام و اصل جمهوریت نظام را زیر سوال می برد؟ وقتی دایما از محدودیتها صحبت کنیم عملا به مردم این علامت را میدهیم که اساسا صندوق رای اهمیتی ندارد؟
من این موضوع را نه انفعال بلکه مصلحت اندیشی میدانم، البته رییس جمهوری میتواند به قول شما فعال باشد. می تواند بگوید من منتخب مردم هستم و با این ٢٤ میلیون رای میخواهم تمام نظرات و وعدههایم را عملیاتی کنم ولی عدهای در گوشه و کنار ایستادهاند و چوب لای چرخ دولت میگذارند و مانع تحقق اهداف دولت هستند. در چنین شرایطی آیا مردم آرامش دارند تا در سایه آن فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی و توسعهای کشور پیش برود؟ آیا گرگهایی که خارج از مرزها هستند و به دنبال بهره گیری از برخی فرصتها هستند فقط نظارهگرند یا از این شرایط سوءاستفاده خواهند کرد؟ نهایتا شرایط کشور به چه سمتی پیش میرود؟
در سخنرانیها و صحبتها، رییس جمهور گاه از گزارههایی استفاده میکند که مرجع آن مشخص است اما شما فکر نمیکنید وقتی میگویید ما میخواستیم وزیر زن داشته باشیم و نشد یا مخالف فیلتر تلگرام بودیم اما نتوانستیم: این گزارهها در ناامیدی مردم از دولت موثر باشد؟ چرا روحانی صریحتر با مردم سخن نمیگوید؟
ممکن است اگر روحانی صریح و بی پرده سخن بگوید از نظر شخصی در بین طرفداران خود محبوبیت زیادی هم پیدا کند و مردم بگویند آفرین به رییس جمهور اما باید نتایج آن را هم در جامعه در نظرگرفت. یک مثال ساده بزنم. زمانی آقای رییس جمهور در یکی از سخنرانیها انتقادی به دستگاه قضایی داشت و اظهار کرد برخی بیکار هستند و افراد را احضار میکنند و بعد از آن تازه به دنبال مدرک میگردند که شخص را مقصر جلوه دهند. این جمله قاعدتا خطاب به برخی از دادیاران بود چرا که معمولا دادیار یا دادستان افراد را احضار میکند. شما ملاحظه کردید که روز بعد این جمله با چه واکنش تندی از سوی رییس قوه قضاییه مواجه شد و ایشان رسما گفتند شما بیکار هستید که مردم را چهارسال معطل برجام کردید و به این ترتیب کل برجام را زیر سوال برد. به نظر شما به عنوان یک ناظر بی طرف آیا روحانی باید همه آنچه را میداند، بیان کند و با واکنشهایی از این قبیل رو به رو شود و بعد هم گروههای سیاسی مخالف دولت از این آب گل آلود ماهی بگیرند. نهایتا آیا منافع کشور تامین میشود یا به ضرر کشور است؟
به هر حال ما با رییس جمهوری رو به رو هستیم که به تعبیر شما مصلحتاندیش است و به تعبیر برخی دیگر منفعل. از سویی ضعفهایی در اجرا دارد که قابل چشم پوشی نیست. بدنه اجتماعی حامی او هم ناامید است. در این شرایط راهکار چیست؟ به نظر شما الان زمان اجرای تغییراتی در کابینه که در مورد آن صحبت کردیم، نیست؟
شما همه ضعفها را پای رییس جمهوری میگذارید اما عوامل دیگری که در این ضعف یا ناامیدی موثر هستند را مورد توجه قرار نمیدهید. من از شما سوال میکنم که صدا وسیما چقدر در القای ناامیدی به جامعه موثر است؟ وجود فساد و ناکارآمدی مسوولان در قوای مختلف چه اندازه تاثیر دارد؟ من تنها یک نمونه را ذکر میکنم. شما شرایط کشور قبل از برجام را دیدهاید. دولت محمود احمدینژاد چه مشکلاتی برای کشور در زمینه سیاست خارجی، داخلی و اقتصادی ایجاد کرد و کشور را به لبه پرتگاه رساند که در دنیا یک کشور حاضر نبود با ایران کار کند. یک دلار را نمیتوانستیم از طریق سیستم بانکی جابه جا کنیم در حالی که دولت موظف بود نیازهای اساسی مردم را تامین کند. نقل و انتقالات ارزی با سیستم صرافی انجام میشد که علاوه بر اتلاف منابع مجبور بودیم کالاهای مورد نیازمان را با چند واسطه و ٢٠ یا ٣٠ درصد گرانتر وارد کشور کنیم. چهرهای از ایران ساخته بودند که گویی کشوری به دنبال ساخت بمب اتمی است. به همین دلیل قطعنامههای متعددی علیه ایران صادر شد. فساد و رانت خواری به اوج خود رسیده بود و همه اینها به واسطه تحریمها بر کشور تحمیل شد که یک نمونه آن بابک زنجانی است که به اسم دور زدن تحریمها دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار پول کشور را به فنا داد. در دولت یازدهم شخصیتی مانند دکتر روحانی با شجاعت و اشراف کامل بر این پرونده تیمی را مشخص کرده و یک سال و نیم با ٦ قدرت جهانی مذاکره کرد تا بخشی از خواستههای ایران را تامین کند. فضای کشور باز شد. رفت و آمد مسوولان کشورهای دیگر به ایران راحت شد. سرمایههایی جذب شد. چهرهای که از کشور ما ساخته بودند، تغییر کرد. به نظر من برجام یکی از افتخارات این دولت است. شما ملاحظه کنید رسانه ملی و برخی مطبوعات مخالف دولت از همین برجام، چه تصویری ساختهاند که گویی خیانت بزرگی به کشور شده است!
اگر از شروع دولت قطعات پازلی را کنار هم بگذاریم تا یک جایی فراتر از دولت هم مقصر است اما آن نهاد تنها صداوسیما نیست. برای مثال اولین موج آرام نارضایتی بر سر چینش کابینه بود که بدنه حامی از آن اعلام نارضایتی کردند. بعد از آن موج نارضایتی که از مشهد آغاز شد. پس از آن ماجرای دراویش، بعد از آن اعتراضاتی که ماهیتی صنفی یا قومیتی داشت، بعد هم ماجرای ارز و خروج ترامپ از برجام اتفاق افتاد. درست است که همه این مشکلات متوجه دولت نیست اما شما خط ربطی میان این حوادث پیدا میکنید؟ ماهیت اعتراضات این مدت را چه میدانید؟
نارضایتی از کابینه بیشتر در میان
بیتردید جریان اعتدالگرایی و اصلاحات، مکمل یکدیگر هستند. من به عنوان عضو حزب اعتدال و توسعه میگویم: در تمام مدتی که با سایر سران حزب گفت وگو میکنیم همواره بر این موضوع اصرار داریم تا ارتباط نزدیک و تنگاتنگ هم با اصلاح طلبان معتدل و هم اصولگرایان معتدل داشته باشیم. این اعتقاد در همه ارکان حزب وجود دارد.
نخبگان بود. عامه مردم ناراضی نبودند. من ابدا منکر برخی از ضعفهای دولت نیستم. منکر برخی اشتباهات، ناکارآمدیها و ندانم کاریهای مسؤولان نیستم و قطعا برخی اشتباهات یا ضعفها وجود دارد که اگر نبود این مشکلات پدید نمیآمد. ازجمله همین حوادث شهرکازرون بود که نیاز داشت دولت و وزارت کشور با تدبیر و مطالعه بیشتری رفتار کنند. در دولت یازدهم تصمیم گرفته شد که اصولا به تقسیمات کشوری دست نزنیم. بر اساس برخی محاسبات طرحی را در کمیسیون سیاسی-دفاعی دولت مطرح کردند و بعد هم خبرش به بیرون درز پیدا کرد نهایتا شهرستان کازرون دچار تشنج شد و عوامل ماجراجو هم دخالت کردند و این شهرستان دچار ناآرامی شد. این تنها یک نمونه از ضعفهایی است که با تدبیر قابل پیشگیری بود. من نمیخواهم بگویم دولت خیلی ایده آل عمل میکند و مشکلات را به دیگران نسبت دهیم، اما مشکلات اساسی کشور در طول ٤٠ سال گذشته شکل گرفته و اگر به آنها توجه نکنیم خسارات جبران ناپذیری را تحمل خواهیم کرد بنابراین نباید انتظارات از دولت روحانی را بالا ببریم. بیکاری مزمنی که در کشور وجود دارد حاصل عملکرد دولت روحانی است یا محصول شرایط و تحولات کشور در طول٤٠ سال گذشته؟ ما در یک دوره هشت ساله جنگ تحمیلی داشتیم بعد دوران بازسازی داشتیم. در دولت نهم و دهم نیز شرایطی داشتیم که خسارت آن برای کشور کمتر از جنگ تحمیلی نبوده است. آماری که از اشتغال خالص در دوران احمدینژاد وجود دارد در یک سال ١٤ هزار نفر بوده که این آمار در دوران روحانی به بیش از ٧٠٠ هزار نفر در یک سال رسیده است. باید این آمارها را با هم مقایسه کرد. یکی از مشکلات ما در واحدهای اقتصادی و صنعتی رکود است. باید توجه داشت ریشههای این رکود چیست و ازعملکرد دولت روحانی نشات می گیرد یا مربوط به گذشته است؟ در سال ٩١ رشد اقتصادی کشور منفی ٥،٨ بوده و تورم بالای ٤٠ درصد داشتیم. این تورم ٤٠ درصدی را به زیر ١٠ درصد رساندن یا رشد اقتصادی را به ٣ یا ٤ درصد رساندن کار آسانی است؟ امروز صندوق بین المللی پول یا نهادهای بینالمللی که وضعیت اقتصادی کشور ما را تحلیل یا وضعیت سال آینده را پیش بینی میکنند، معتقدند رشد سال آینده بیش از ٤ درصد خواهد بود. باید این موارد را هم نگاه کرد و با قبل مقایسه کرد. بخش عظیمی از جامعه ما ناراضی هستند. این نارضایتی تنها از دولت نیست نارضایتی از مجموعه حاکمیت است. مردم فسادی که در سیستم اجرایی کشور یا بخشی از دستگاه قضایی وجود دارد شاهد هستند. هر انتخاباتی هم که برگزار میشود همه یکدیگر را متهم به فساد میکنند مردم هم نسبت به همه مسوولان بدبین میشوند. بنابراین نارضایتی غیر قابل انکار است اما آیا در این ٥ سال گذشته شکل گرفته یا انباشته از گذشته است که در بزنگاههایی بروز میکند.
با توجه به شعارهایی که در جریان اعتراضات اخیر مطرح شد شما هم معتقدید این نارضایتیها فراتر از جریانهای سیاسی است؟
بله، بخشی از نارضایتیها به دلایل اقتصادی است. برخی اجتماعی و ناشی از فقدان آزادیهای مدنی است. خیل جوانان بیکار اما تحصیل کرده از جمله موجبات اعتراضات و نارضایتی است. اکثر خانوادههایی که چنین جوانانی را پرورش دادهاند امروز دچار نگرانی و نارضایتی هستند.
به نظر می رسد این نارضایتی در حال تبدیل به ناامیدی است. به این معنا که مردم تصور میکنند دولت روحانی سر کار باشد یا منتخب جریان سیاسی دیگری فرقی ندارد. به نظر شما عبور از جریانهای سیاسی اتفاق افتاده و نارضایتی متوجه ارکان بالاتری است؟
توده مردم تنها به زندگی خودشان فکر میکنند و می خواهند زندگی آبرومندانهای داشته باشند و بین درآمد و هزینه زندگی آنان هماهنگی وجود داشته باشد، مایلند آزادانه مطالب خود را بیان کنند. کسی در زندگی خصوصی آنان دخالت نکند و دهها مطالبه دیگر. اگر مردم احساس کنند که از هرجهت در تنگنا هستند نهایتا نارضایتی خود را به نحوی بروز میدهند. اتفاقاتی که در دی ماه گذشته رخ داد معلول همین نارضایتیها است منتها گروهی نیز تلاش کردند از این آب گل آلود ماهی بگیرند و شبکههای ماهواره ای معاند و برخی کانالها در فضای مجازی هم به آن دامن میزدند.
شما که سابقه مبارزات انقلابی دارید، آن زمان هیچ وقت این میزان نارضایتی را تصور میکردید؟
ما چندان به اعتراض و اعتصاب عمومی فکر نمیکردیم. حتی به اینکه انقلاب با آن سرعت به پیروزی برسد هم خیلی امیدوار نبودیم. چرا که شرایط سنگینی بر جامعه حاکم بود و رژیمی سر کار بود که با استفاده از روشهای پلیسی حکومت میکرد. مخصوصا که ساواک از سال ٥٠ به بعد قدرت زیادی گرفته بود. رژیم شاه به یک رژیم نظامی تبدیل شده بود که امریکاییها نقش ژاندارم منطقه را به آن داده بودند. ما آرمانهایی داشتیم که متاسفانه بسیاری ازآن آرمانها تحقق پیدا نکرد. آرمان ما این بود که بعد از سقوط رژیم جامعهای داشته باشیم از نظر اقتصادی توسعه یافته و پیشرفته که بتواند رفاه عمومی مردم را تامین کند. جامعهای که همه آزادیهای سیاسی و مدنی در آن تامین شده باشد. جامعهای که از ارزشهای دینی و اخلاقی بهرهمند باشد و فساد و تبعیض در آن وجود نداشته باشد. جامعهای الگو که بتواند برای دیگران نمونه باشد همانطور که در چشم انداز ٢٠ ساله در سند ١٤٠٤ آمده است که ایران باید برای سایر ملتها الهام بخش باشد. شکافهای اقتصادی در جامعه به حداقل برسد و ارزشهای اخلاقی و دینی به گونهای نهادینه شود که کشورهای دیگراز الگوی حکومت دینی الهام بگیرند.
یک بار هم در مصاحبهای اشاره کرده بودید که پیش بینی نمیکردید سقوط اخلاقی اینچنین رخ دهد. با توجه به اینکه شما تحصیلات حوزوی دارید، فکر میکنید فقه سیاسی و حکومتی ما چقدر پویایی داشته و توانسته نیازهای روز مردم را برآورده کند که نتیجه آن افزایش رضایتمندی از حکومتی دینی باشد؟
این که فقه اسلامی و شیعی ما که نشات گرفته از قرآن و سنت پیامبر و ائمه علیهم السلام است میتواند نیازهای اساسی جامعه را تامین کند، شکی وجود ندارد. اما اینکه حوزههای علمیه و روحانیت ما تا چه اندازه توانسته است خود را با نیازهای
اینکه اعتدال و توسعه باز به ائتلاف با اصلاح طلبان میاندیشد یا باید منتظر کاندیدای حزبی در انتخابات بعدی باشیم، اکنون قابل پیشبینی نیست اما به هر حال حزب اعتدال و توسعه حتما کاندیدایی خواهد داشت.
جامعه همراه کند و به گونهای احکام فقهی را ارایه کند که پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد، ضعفهای جدی وجود دارد.
بعد از اعتراضات دی ماه گزارشی از سوی وزارت کشور ارایه شد که تغییرات سبک زندگی مردم را از عوامل جدی و مهم دخیل در اعتراضات دی ماه دانسته بود. در واقع اعتراضاتی که تلاش میشد صرفا اقتصادی جلوه کند جنبههای دیگری هم داشت که شاید بخشی از آن با همراهی بیشتر فقه سیاسی با زندگی امروز مردم قابل حل و فصل باشد. فکر میکنید راهکاری برای جبران ضعفی که از آن صحبت می کنید وجود دارد؟
قطعا راه حل وجود دارد. در حوزههای علمیه فقهای نواندیش داریم که حرفهای تازهای برای جامعه دارند و میتوانند بسیاری از نیازهای امروز جامعه را تامین کنند ولی آنها هم در اقلیت هستند. بسیاری از شخصیتهای دینی و فقها در حوزهها را می شناسم که اجتهادشان منطبق با مسائل روز است. همان طور که امام هم تاکید داشتند اجتهاد باید منطبق با شرایط زمان و مکان باشد. اگر برخی فقها احکامی را پانصد سال قبل استنباط کردهاند الزاما نمیتواند امروز هم جاری باشد. اساسا معنی اجتهاد این است که ما متناسب با زمان احکام فقهی را از کتاب و سنت استخراج کنیم. منتها حوزههای علمیه با این هدف فاصله دارند. البته همواره در مقابل تغییر مقاومتهایی وجود دارد. الان ٤٠ سال از انقلاب میگذرد هنوز در مورد اینکه مرز موسیقی حلال و حرام کجاست؟ اختلاف نظر زیادی بین فقها وجود دارد، در حالی که اگر موضوع درست شناخته و درک شود به راحتی میتوان حکم آن را بیان کرد. همان طور که مقام معظم رهبری در این زمینه کار کردهاند و صاحب نظریات نو و جدیدی هستند، در عین حال افرادی هم مثل آقای علم الهدی پیدا میشوند که میگویند در مشهد نباید کسی کنسرت برگزار کند و هرکه طالب موسیقی است از مشهد بیرون برود!
موضوعی که اشاره میکنید شاید ارجاعی به ماجرای گفت وگوی ملی باشد که اگر در سطح کلانتر نگاه کنیم گویا فقدان این گفت وگو برای رسیدن به اتفاق نظر در همه سطوح و موارد تاثیرگذاشته و تشتت آرایی را به وجود آورده است. نگاه شما به گفت وگوی ملی چیست؟
این مساله دقیقا ارتباطی به گفت وگوی ملی ندارد. در این مورد که از آن صحبت کردیم، مهم این است که افراد جرات کنند نتیجه تحقیقات و پژوهشها و دستاوردهای علمی خود را به راحتی بیان کنند. هستند کسانی که دارای ایدههای نو برگرفته از فقه اصیل اسلامی هستند ولی جرات نمی کنند یافتههای خود را بیان کنند: کمااینکه در محیطهای دانشگاهی نیز به خصوص در حوزه علوم انسانی این اتفاق رخ میدهد.
به بحث دولت مستقر باز گردیم. شما در مصاحبهای که بعد از استعفا در سال ٩٥ انجام دادید تحلیل کردید که احتمالا روحانی باز هم رای خواهد آورد و در دولت دوازدهم شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد. همچنان فکر میکنید شرایط دولت دوم روحانی آسانتر از دولت اول است؟
فکر میکنم شرایط بسیار سختتر است. البته نباید تحولات ایالات متحده و روی کار آمدن فرد ماجراجو و صهیونیستی مثل ترامپ را هم نادیده گرفت. در دولت قبل همزمان در امریکا اوباما بر سر کار بود که نه تنها به دنبال براندازی نظام نبود، برعکس علاقهمند بود مسائل فیمابین امریکا و ایران حل و فصل شود. اما اکنون ترامپ برسرکار آمده که رسما از برجام خارج میشود و وزیر خارجهاش درست مثل نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی صحبت میکند. لذا شرایط سختتر شده است. در ابتدای دولت یازدهم روابط نسبتا متعادلی با عربستان داشتیم. چه کسانی به سفارت عربستان حمله کردند؟ طرفداران دولت بودند یا مخالفان؟ الان قطعا شرایط سختتر است.
شما معتقدید که شرایط سختتر شده است. از سویی تحلیلهایی وجود دارد که به نظر میرسد سختتر هم خواهد شد. برای نمونه سعید حجاریان در گفت وگو با «اعتماد» از طرح عدم کفایت رییس جمهوری یا سوق دادن رییس جمهوری به سمت استعفا و سناریوهایی اینچنینی سخن گفت. چقدر این سناریوها را محتمل میدانید؟
البته مخالفان دولت ممکن است چنین پروژهای را تعقیب کنند ولی به نظر من امکان تحقق آن وجود ندارد. نه روحانی به خاطر فشارهایی که وارد میشود اهل استعفا دادن است و نه شرایط به گونهای است که مجلس بخواهد رای به عدم کفایت ایشان بدهد. آقای روحانی در سال ٩٢ که وارد انتخابات و پیروز شد، در یک ملاقات خصوصی که با ایشان داشتم، بیان کرد که من هوس رییس جمهور شدن نداشتم ولی شرایط کشور به گونهای است که آمدهام خودم را فدا کنم تا کشور نجات پیدا کند. کسی که با این روحیه به میدان میآید هرگز به خاطر مشکلات و فشارها استعفا نمیدهد تا بحرانی جدید برای کشور ایجاد کند: لذا من هیچ یک از این سناریوها را محتمل نمیدانم.
فکر میکنید اگر دولت روحانی شکست بخورد، گفتمان اعتدال که البته شاید نتوان به صورت آکادمیک واژه گفتمان را به آن اطلاق کرد هم با شکست مواجه خواهد شد و مردم از آن رویگردان میشوند؟
ظاهرا شما فرض را بر این گذاشتهاید که دولت شکست میخورد! گفتمان اعتدال گفتمانی است که امروز نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از کشور، در کشورهای عربی و اسلامی و حتی در کشورهای اروپایی مطرح است. من دو دوره در کشورهای عربی خدمت کردهام، یک دهه قبل در کویت شاهد اجلاسی بودم که از بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله ایران دعوت شده بود. عنوان این اجلاس «الوسطیه » بود: یعنی اعتدالگرایی. با توجه به شرایط یک دهه گذشته و پیدا شدن جریاناتی چون القاعده، طالبان و داعش و سایر جریانات افراطی، امروز همه دنیا با افراطیگری مخالفت میکنند
بخش عظیمی از جامعه ما ناراضی هستند. این نارضایتی تنها از دولت نیست نارضایتی از مجموعه حاکمیت است. مردم فسادی که در سیستم اجرایی کشور یا بخشی از دستگاه قضایی وجود دارد شاهد هستند.
حتی کشورهای حامی آنها مثل عربستان، امارات متحده عربی یا قطر که دولتهای شان به دلایل سیاسی از این جریانها حمایت میکنند مردم شان با افراط گرایی مخالف هستند. امروز اروپاییها هم به شدت از تفکر اعتدالی حمایت میکنند. در ایران هم تنها گروهی که معروف به اعتدالگرایی بود حزب اعتدال و توسعه بود ولی تنها طرفداران این حزب حامیان روحانی نبودند، همه اصلاح طلبان معتدل هم پشت سر روحانی ایستادند. برخی اصولگرایان معتدل نیز از روحانی حمایت کردند. بنابراین چه این دولت سر کار باشد چه نباشد باید روی گفتمان اعتدال کار کرد که پایه گذار آن در کشور آیت اللههاشمی رفسنجانی بود.
نظرتان در مورد روی کار آمدن رییس جمهوری نظامی چیست؟ اگر گفتمان اعتدال که پرچم دار آن روحانی است شکست بخورد آیا این ایده جدید طیفی از اصولگرایان محقق خواهد شد؟
این تحلیلها رویاهایی است که برخی دارند. همانطور که در دور اول ریاست جمهوری آقای روحانی همینها شعار رییس جمهور یک دورهای میدادند. مخالفان دولت همه تلاششان را کردند تا دولت را زمینگیر کنند و بار دیگر روحانی انتخاب نشود. کمیتههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به صورت سایه درست کرده بودند تا دولت را فشل کنند ولی پاسخ مردم چیز دیگری بود. آنها همه انرژیشان را گذاشتند تا رقیب روحانی رای بیاورد اما ٢٤ میلیون نفر پشت سر روحانی ایستادند. به همین دلیل میگویم چنین اتفاقی نمیافتد.
شما به عنوان کسی که با جریان اعتدالگرایی پیوند خوردهاید و با شخصیتهای اصلاح طلب ارتباط دارید این دو جریان را رقیب میدانید یا مکمل؟
بیتردید مکمل یکدیگر هستند. من به عنوان عضو حزب اعتدال و توسعه میگویم: در تمام مدتی که با سایر سران حزب گفت وگو میکنیم همواره بر این موضوع اصرار داریم تا ارتباط نزدیک و تنگاتنگ هم با اصلاح طلبان معتدل و هم اصولگرایان معتدل داشته باشیم. این اعتقاد در همه ارکان حزب وجود دارد. البته تندرویهایی که در سال ٧٦ شاهد آن بودیم اکنون وجود ندارد. من فکر میکنم که اکثریت گروههای سیاسی به نوعی عقلانیت دست یافتهاند و امیدوار هستم در سایه انسجام و همفکری میان مجموعه نیروهای معتدل و دلسوز، کشور بتواند به راحتی از بحرانهای ساختگی عبور کند.
با این حال به نظر میرسد این دو جریان وقتی در چارچوب قوه مجریه و نهاد ریاست جمهوری قرار گرفتند وارد فاز رقابتی شدند. برای مثال ارتباط واعظی و جهانگیری و حتی تاثیراتی که این ارتباط در ترکیب کابینه و کم رنگ شدن یکی و پررنگ شدن دیگری داشت.
البته شایعات مربوط به اختلاف آقای دکتر واعظی و دکتر جهانگیری و ادعای پررنگ شدن یک طرف و کمرنگشدن طرف دیگر و همه این بحثها را من ناشی از توهم میبینم تا واقعیت. چرا که من خود از نزدیک شاهد همکاری سازنده میان معاون اول محترم و رییس دفتر رییس جمهوری هستم و ارتباطات آنان در حال حاضر بسیار حسنه است.
با این تفاسیر فکر میکنید اعتدال و توسعه باز به ائتلاف با اصلاح طلبان میاندیشد یا باید منتظر کاندیدای حزبی در انتخابات بعدی باشیم؟
اکنون قابل پیشبینی نیست اما به هر حال حزب اعتدال و توسعه حتما کاندیدایی خواهد داشت.
به نظر میرسد با حضور روحانی بر مسند ریاست جمهوری اعتدال و توسعه دوران پوست اندازی تازهای را آغاز کرد. ٨ سال ریاست جمهوری روحانی کمکی به حزب کرده است تا بدنه اجتماعی حامی و کاندیدای حزبی داشته باشد؟
گفتمان اعتدال قطعا حامیانی خواهد داشت اما به این معنا نیست که رییس جمهور بعدی از حزب اعتدال و توسعه باشد چرا که حزب بر اساس یک سلسله اصول و معیارها و اندیشه سیاسی حرکت میکند و از همه کسانی که این اندیشه را دنبال کنند، حمایت خواهد کرد.
یکی از مباحثی که درمورد سخنگویی دولت مطرح میشود این است که بیشتر پاسخها و اطلاع رسانیها، اقتصادی است به نظر شما دولت به سخنگوی سیاسی احتیاج دارد یا خیر؟
البته همه آنچه را سخنگوی دولت بیان میکند اقتصادی نیست. از آنجا که بخش عمدهای از مسائل مبتلا به جامعه ما اقتصادی است طبیعی است که بیشتر سوالات خبرنگاران هم اقتصادی باشد.البته به اعتقاد من دولت نیاز به سخنگوی مستقلی دارد که کار دیگری غیر از این نداشته باشد. یعنی فقط مسؤول اطلاع رسانی دولت باشد. گزارشهای مختلف را از همه دستگاههای اجرایی دریافت و همان فرد نیز سخنگوی دولت باشد که بتواند همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را پوشش دهد.
در میان همه هجمهها به دولت به نظر میرسد جای خالی آیت الله هاشمی به عنوان حامی مهم روحانی بسیار احساس میشود. فکر میکنید در فضای سیاسی امروز چه کسی را میتوان جایگزین ایشان کرد؟
با توجه به ویژگیهای فردی و موقعیت ایشان پیش از انقلاب و بعد از آن گمان نمیکنم کسی بتواند جایگزین آیت اللههاشمی رفسنجانی شود. ایشان شخصیتی بود که در دورهای خاص، با ویژگیهای منحصر به فرد و هوشمندی و ذکاوت فوق العاده در ارکان مهم کشور حضور داشت. ولی اینکه بگوییم کسی وجود ندارد که بتواند نقش مثبتی مشابه ایشان ایفا کند، صحیح نیست. حتما افرادی در کشور هستند که با سوابق درخشان و تجربه انقلابی میتوانند این نقش را ایفا کنند. آیت اللههاشمی رفسنجانی وزنه متعادل کننده ای در کشور بود: وزنهای که در شرایط بحرانی به راحتی میتوانست تغییر ایجاد کند. حمایت ایشان از دولت بسیار کارساز بود. هم در دوره اول و هم در دوره دوم چرا که ایشان قبل از فوت نیز تاکید داشت که به روحانی رای بدهید.